دوشنبه

واپس گرایان دهکده جهانی را بشناسیم!

بخش هائی از سخنرانی نسرین ستوده ( ايشان ممنوع الخروج شده ) که قرار بود درایتالیا ایراد شود

خانم نسرین ستوده عضو کانون مدافعان حقوق بشر است. کانونی که خانم شیرین عبادی بنیانگذار آنست و و خانم نرگس محمدی سخنگوی آن. نسرین ستوده برنده یک جایزه حقوق بشری از ایتالیا شده و قرار بود برای دریافت جایزه خود به این کشور برود و 22 آذر در آنجا سخنرانی کند، اما مانند چند ده نمونه دیگر در دولت احمدی نژاد، مانع سفر او شدند.
پس از ممنوع الخروج اعلام شدن خانم ستوده و مخالفت با شرکت وی در مراسم اهدای جایزه، متن سخنرانی او روی شماری از سایت های فعال حقوق بشر و طرفدار برابری حقوق زنان و مرد در جمهوری اسلامی منتشر شد. فرازهائی از این سخنرانی را می خوانید که درباره حضور فعال بنیادگرایان در دهکده جهانی است. همان دهکده ای که ایران نیز در آن قرار دارد و بنیادگرایان آن مانع ایراد این سخنرانی در ایتالیا شدند. خانم ستوده که خود وکیل دادگستری است در سخنرانی ایراد نشده خود، بصورت عام و بدون ذکر مصداق(ایران) می نویسد:
«... بر خلاف قانون اساسی ایران، قوانین مربوط به نحوه رسیدگی به اتهامات، به قاضی این اختیار را می‌دهد كه از دخالت وكیل در مرحله تحقیقات مقدماتی در پرونده‌های متهمان از جمله متهمان سیاسی جلوگیری به عمل آورد و این خود زمینه ساز نقض حقوق متهمان سیاسی است. از طرف دیگر وجود قوانینی كه می‌تواند مخالفان سیاسی حكومت یا فعالان اجتماعی را به عنوان محارب مورد محاكمه قرار دهد و حكم اعدام برای آنها صادر كند، از دیگر مشكلات پیش روی فعالان اجتماعی است كه البته بسیاری از آنان را با احكام سنگین حبس‌های طویل‌المدت و یا حتی اعدام مواجه كرده است.
وكلاء برای دفاع از موكلان‌شان نه تنها با موانعی روبرو هستند، بلكه همواره با تهدید تشكیل پرونده و حبس و زندان مواجه‌اند. بسیاری از وكلاء مدافع حقوق بشر به كرات محكوم به زندان شده‌اند و به موجب حكم دادگاه مدت زندان خود را تحمل كرده‌اند. اما جریانی كه مصمم است از طریق قانون و راه‌های مسالمت‌آمیز به دفاع از فعالان اجتماعی بپردازد، همچنان بر پیگیری مطالبات قانونی از طریق راه‌های مسالمت آمیز پا فشاری می‌كند.»
خانم ستوده سپس اشاره به جنبش مسالمت آمیز زنان در ایران کرده و می نویسد:
«... زنان ایران خواستار تغییر قوانینی هستند كه دیه زنان را نصف مردان قرار می‌دهد. قوانینی كه ارزش شهادت زنان را نصف مردان می‌داند، حق طلاق را در اختیار مطلق مرد قرار می‌دهد و در همان حال به وی حق تعدد زوجات را اعطا می‌كند تا چهار زن برای ازدواج دائم داشته باشد و حق داشتن همسران صیغه‌ای تا بی نهایت را داشته باشد. آنها خواستار تغییر قوانینی هستند كه سن مسؤلیت كیفری دختران را 9 سال و پسران را 15 سال قرار می‌دهد و بدین ترتیب دختركان 9 ساله را در معرض مجاز ات اعدام قرار می‌دهد. قوانینی كه سهم‌الارث دختران را نصف پسران خانواده قرار می‌دهد و ارث زنان را از همسران خود از این هم كمتر قرار می‌دهد. قانونی كه سن ازدواج را برای دختران 13 سال تعیین كرده است و حق طلاق را از این دختركان پس از رسیدن به سن بلوغ، سلب می‌كند. این قوانین نمی‌تواند مورد تأیید جامعه زنانی باشد كه به گواهی آمار رسمی، 70 در صد آنها صندلی‌های دانشگاه را در ایران اشغال كرده‌اند.
خانم ستوده ضمن اشاره به این که زنان ایرانی یک کمپین علیه این نابرابری ایجاد کرده اند و امضاء جمع می کند می نویسد :
«... هزینه‌ای كه زنان ایران برای این راهكار مسالمت آمیز و مبتكرانه‌شان پرداخت كرده اند عبارت بوده از: دستگیری، احضار، حكم محكومیت و ممنوع الخروجی. از ژانویه 2008 تا مارس 2008 هر 4 روز یك مورد دستگیری، احضار، حكم محكومیت و ممنوع الخروجی داریم. طی سال‌های اخیركه دوران سخت این جنبش محسوب می‌شود، زنان نه تنها مورد تعقیب قضایی، بازداشت و یا ممنوع‌الخروجی قرار گرفتند بلكه احكام محكومیت سنگین، تا 5 سال حبس و یا شلاق نیز برای آنان صادر شد. ما به مانند بسیاری از جنبش‌های زنان در سراسر دنیا با گزینش روش‌های مسالمت‌آمیز، اراده خود را مبنی بر پرهیز از روش‌های خشونت آمیز اعلام می‌نمایند. در آخرین اقدام، در اعتراض به لایحه حمایت از خانواده كه حق تعدد زوجات را به رسمیت می‌شناخت، فعالان جنبش زنان ایران با حضور در مجلس، خواستار خروج این لایحه از دستور كار مجلس شدند. این عمل فعالان جنبش زنان هر چند منجر به خروج موقت لایحه از دستور كار شد اما اظهارات ضد و نقیض از سوی دست اندركاران، باعث شده است كه جامعه زنان ایران، همچنان نگران سرنوشت لایحه باشد و بنابراین فعالیت زنان در این زمینه ادامه دارد و آنها با نگرانی سرنوشت لایحه را دنبال می‌كنند. چنانچه لازم باشد با اعتراضات مدنی ، فریاد خود را به گوش جهانیان می‌رسانند و البته هزینه آن را نیز پرداخت می‌كنند.»
خانم ستوده در ادامه ضمن ابراز خوشوقتی از ایجاد دهكده جهانی كه به گفته او هر لحظه امكان ایجاد ارتباط و همبستگی بین فعالان حقوق بشر را فراهم می‌آورد، نسبت به ورود بنیادگرا ها به این دهكده جهانی هشدار داده و نوشت :
«... ورود به دهكده جهانی بدون مدارك شناسایی بسیار راحت است. همچنانكه ما به آسانی به این دهكده رفت و آمد می‌كنیم. واپس گرایان نیز در رفت و آمد به این دهكده‌اند و آثار خود را در دهكده‌ای كه ما نیز در آن زندگی می‌كنیم، بر جا می‌گذارند. من از جامعه مدنی ایتالیا انتظار كمك دارم تا موارد نقض حقوق بشر در ایرن را باز هم بیشتر و بیشتر مورد توجه قرار دهد.»

سفر به جمكران دوم (شايد هم نخست!)



محمد رهبر :اگر پنج سال پش در شهر بابل، سراغ مسجد محدثین را می‌گرفتیم، شاید پیرمردان پا به سن گذشته بابلی در غبارروبی پستوی ذهنشان جایی را نشانی می‌دادند در كوچه پس‌كوچه‌های مركزی شهر و در سایه درختان افرا و نارنج، اما حالا این‌طور نیست از پنج نفری كه نشانی خواستیم از پیر و جوان و نوجوان، همه می‌دانستند جز یكی كه اهل بابل نبود؛ مسجد محدثین بیشتر و پیشتر به نام مسجد شیخ‌كبیر شناخته می‌شده، این اواخر مردم به این مسجد جمكران ثانی هافزودن تصويرم می‌گویند، نامی كه اكبر ناطق‌نوری رئیس مجلس اسبق در شبهای قدر معترض شد، اما این نام متأخر دسته مخالف دیگری هم دارد، معتقدینی كه حاضر نیستند شأن مساجد را با هم قیاس كنند یا اگر قیاس باشد بنابر ادله‌ای مسجد محدثین را اولی‌ بر جمكران می‌دانند

یك محراب، دو مقبره

مسجد محدثین از همان در و دیوار ورودی شكل و شمایل جمكران را دارد، نه به آن وسعت و گلدسته‌های سیمانی اما احادیث و نوشته‌ها كه همه درباره امام غائب است كه گفته‌های ناطق‌نوری را تأیید می‌كند. مسجد دو شبستان غیر هم سطح دارد، دو شبستانی كه قدیم و جدیدند و با زائران روزافزون كه در چهار ساله اخیر بنابر نیاز گسترش یافته، محراب مسجد ناگزیر قدیمی‌ترین و مقدس‌ترین جاست، معتقدین می‌گویند خشت زیرین محراب را امام دوازدهم شیعیان كار نهاده و كتیبه بالا سر محراب با این عبارت كه این مسجد را به تحقیق خورشید پنهان و آخرین معصوم فرمان بنا داده، دلیل بر این قداست می‌گیرند.

در حیاط مسجد كه هر روز فراختر می‌شود تا زائران بابلی و اندك‌اندك غیربومی را در خود جای دهد، صحنی‌ است كه معماری‌اش به اواخر عهد صفوی نسب می‌برد، ضریح و پنجره‌های چوبی كه خاص نواحی مازندران است با سقف شیروانی قدیمی و پایه‌های آجری. مقبره در ضریح، آرامگاه «ملا نصیر» و در اتاق مجاور مقبره شیخ كبیر است. در حیاط مسجد كه زمانی قبرستان بوده، هنوز سنگ قبرهایی است كه نشان می‌دهد تا پنج دهه پیش همچنان در اینجا كفن و دفن می‌شده، خانم شمسی و مرحوم كبیری در سال 47 و 43 شمسی درگذشته‌اند و جدیدترین قبور، مزار دو شهید گمنام است كه به درخواست امام جماعت در حیاط مسجد دفن شده‌اند و زیارتگاه زائران است، دور و اطراف مسجد آهسته و آرام شبیه جمكران می‌شود با دفاتر فرهنگی و كتابفروشی كه پر است از دو كتاب كه درباره مسجد است و كراماتش. امام جماعت مسجد با عبا و ردای سپید نماز ظهر را خوانده است و برای جمعیت 30، 40 نفری از خصائل نیكوی صله رحم می‌گوید.

هرچه هست گویا مسجد همیشه اینطور خلوت نمی‌ماند و شب‌های چهارشنبه جای سوزن انداختن نیست، با دعای ندبه و نماز امام‌زمان كه خاص مسجد جمكران است و به مسجد محدثین تعمیم یافته، شب‌های چهارشنبه زائرین می‌آیند، درست مثل جمكران.

چاه و نامه‌‌های عریضه

اگرچه چاه جمكران بیشتر نمادین است و خشك و خالی، اما چاه مسجد محدثین از جنبه‌های تقدس این مسجد است و معتقدین حكایاتی می‌گویند كه ملانصیر در پی امام غائب بر سر این چاه آمده و همان دم آب بالا آمده و امام وضو ساخته و ملانصیرا به امامت ایشان نماز خوانده است؛ بر سر چاه دریچه‌ای گذاشته‌اند و زائرین عریضه‌ها را به داخل چاه می‌اندازند، نم و رطوبت كه در این چاه كم عمق است، كاغذها را خمیر كرده، البته اینجا كاغذهای عریضه را مانند جمكران نمی‌فروشند، اما در عوض آداب نوشتن عریضه را نوشته‌اند و بر بالای چاه نصب كرده‌اند، بدین‌ترتیب كه هنگام انداختن عریضه به چاه، زائران باید یكی از چهار نایب امام‌زمان را در دوره غیب صغری صدا بزنند و سپس نامه را بیندازند و نام هر یك از نواب خاص هم آمده است.

تقدس در پنج سال!!!

امام جماعت مسجد محدثین عسگر نصیرایی تشابه اسمی‌اش با ملا نصیر هر چه هست یك تشابه اسمی است، اما گویا این امام جماعت جوان میراث‌دار ملانصیر روحانی عهد صفوی است، از تابستان سال 84 كه او به حكم امام جمعه به مسجد محدثین آمده همه چیز تغییر كرده، مسجد كه حتی بابلی‌ها نمی‌شناختند، آنچنان شهره شده كه با سخنرانی اكبر ناطق‌نوری رئیس مجلس اسبق شاید زائرین بیشتری پیدا كند، گرچه روحانی عالی‌رتبه بنای مسجد را مستند به امر معصوم نمی‌داند، اما نظر امام جماعت و زائرین و همسایگان مسجد اینگونه نیست. عسگر نصیرایی در این چند ساله همه كار كرده است تا مسجد محدثین را در كنار مسجد جمكران قرار دهد، حالا در جای جای شهر بابل تراكت‌ها بزرگی است برای شناساندن مسجد محدثین كه به صراحت بر آن نوشته‌اند این مسجد به دستور مستقیم امام زمان بنا شده است.عسگر نصیرایی نامه‌‌هایی به روحانیان عالی‌رتبه و سازمان میراث فرهنگی نوشته تا این شأن بنا و روایات مسجد محدثین را بپذیرنند اما هنوز مسوولین نظری نداده‌اند، گرچه به نظر می‌رسد مسوولین شهر بابل و استان مازندران مشكلی با قداست یافتن مسجد محدثین و تبدیل آن به جمكران ثانی ندارند. مسجد محدثین امروز شباهتی به پنج سال گذشته ندارد، عسگر نصیری از همان تابستان سال 84 تمام مسوولیت‌ها را برعهده گرفت و هیأت امنای قدیمی مسجد را مرخص كرد، و از همان روز اول، همت كرد تا روایتی را كه تأكید می‌كرد این مسجد به فرمان امام زمان ساخته شده میان مردم رواج دهد. گرچه اعضای هیأت امنای سابق دیگر به مسجد بازنگشتند و نماز جماعتشان را به امامت دیگر روحانیان می‌خوانند، اما سیل زائرین آنگونه بود كه همه چیز را جبران كرد.

نذورات، هدایا و كمك‌ها به مسجد آنقدر بود، كه شبستانی افزوده شد و زمین‌های مجاور به مسجد پیوست و ساختمان چند طبقه‌ای در مجاورت مسجد قد برافراشت، با این رشد زوار مسجد محدثین مشاغل پیرامونی نیز رونق گرفته، مغازه‌های بقالی از یك به چهار و پنج رسید و خانه‌ها اطراف كه می‌دیدند مسجد رو به گسترش است بهای ملكشان را بالا برده‌اند، با این حال نذورات زائرین معتقد آنقدر هست كه شاید تا یكسال دیگر مسجد محدثین كاملاً به بارگاهی مذهبی تبدیل شود، یكی از خادمان افتخاری حرم كه پیرمردی شصت‌وچند ساله است می‌گوید: مردم خواب‌های زیادی می‌بینند و حوائج‌شان برآورده می‌شود و روزی نیست كه كسی برای ادای نذر، پول یا طلا نیاورد.

امام جماعت فعال مسجد محدثین این استجابت‌ دعاها را دلیلی می‌داند كه تمام شك و شبهه‌های اصالت روایات را رفع و رجوع می‌كند. خواب‌هایی كه زوار مسجد می‌بینند، همه به دیدار ائمه ختم می‌شود، امام جماعت دو، سه ماهی از حضورش در مسجد نگذشته بود كه فراخوانی داد برای ثبت كرامات مسجد محدثین، همسایگان و زوار از همان چند سال پیش خواب‌های دینی و كراماتی كه در این مسجد دیده‌اند را برای امام جماعت تعریف كرده‌اند و به خط خود در دفتر ثبت كرامات نوشته‌اند و عاقبت امام جماعت كتابی با عنوان كرامات مسجد مقدس محدثین نوشته است كه روایتی از رویاها و نیازهای روا شده زوار است، اما خود امام جماعت نیز از این خواب‌ها بی‌نصیب نبوده است. حجت‌الاسلام عسگر نصیرایی می‌نویسد: «روز شنبه 1/3/85 در حیاط مسجد با دو نفر از خادمان در حال گفت‌وگو بودم كه یك زن جوانی كه مادرش را به دنبال داشت به طرف ما نزدیك می‌شد. چهره‌اش را بسیار عصبانی دیدم. نزدیك آمد و لبانش را به خشم باز كرد و بی‌مقدمه شروع كرد به فحاشی كردن و ناسزا گفتن و تهمت زدن. جمعیت حاضر در حیاط مسجد از زن و مرد از تعجب تماشا می‌كردند. دو نفر حاضر در كنارم خواستند كه پاسخ بد زبانی‌اش را بدهند، مانع شدم، به یاد سیرة اهل بیت افتادم و سكوت كردم تا فحاشی‌هایش تمام شد، ولی دلم را شكست (علت عصبانیت وی متراژ كردن اطراف مسجد بود كه در توسعه مسجد به خانه آنان آسیب می‌زد و آنان مخالف توسعه مسجد بودند).

صبح یكشنبه بعد نماز و تعقیبات به خواب رفتم و در عالم رویا دیدم، تولیت مسجد را به من سپردند و مسجد مانند حرم امام رضا(ع) بسیار بزرگ ولی قدیمی بود و در آن اقامه جماعت كردم و بعد نماز گفتم بروم از همه مكان‌های مسجد بازدید كنم، اتاق به اتاق می‌رفتم و بررسی می‌كردم. به محوطه‌ای رسیدم كفش‌های خود را درآوردم و وارد ساختمان شدم وقتی بیرون آمدم نمی‌دانستم كفش را كجا درآورده‌ام. ناگزیر پابرهنه شدم، تپه‌ای بزرگ دیدم كه باید از سربالایی می‌رفتم، از خستگی بر زمین افتادم، وقتی برخاستم نعلین جدیدی به رنگ زرد مایل به نارنجی در پایم بود، احساسم این بود كه آقا مزد زحماتم را داده است، خرسند شدم ولی فكر كردم باید پابرهنه راه را ادامه داد، نعلین را از پا درآوردم و بالای آن بلندی آبادانی بسیاری را مشاهده كردم كه متعلق به مسجد بود، مانند پارك‌های سرسبز اطراف حرم امام خمینی(ره) (ديگه نتونستم جلوي خودمو بگيرم) پرسیدم این فضا زیبا را چه كسی ساخته است؟ در این هنگام از خواب بیدار شدم. تأسف خوردم كه چرا بیدار شدم و مابقی خواب را ندیدم و جوابی نشنیدم ولی از سوی دیگر با دیدن این خواب غم و اندوهم را فراموش كردم و نسبت به ادامه خدمتگزاریم به این مكان مقدس بیشتر مصمم شدم.

نه خواب و نه بیداری

ملا نصیرا در خوابی كه شبیه بیداری است، شخصی را می‌بیند كه در خانه را می‌زند، به دنبال ایشان به جایی می‌رسند كه چاهی است چاه با حضور امام لبالب آب می‌شود، امام وضو می‌سازنند و ملانصیرا نماز را پشت‌سر امام می‌خوانند، وقتی سر از سجده برمی‌دارد، امام را نمی‌بیند و می‌فهمد آنكه پشت سرش نماز خوانده امام زمان بوده است، و یكباره چشمش به ردیف هلالی از خشت‌ها می‌افتد كه بر دیواری نقش بسته و می‌فهمد كه باید اینجا را مسجد كند. این حكایت‌ها سینه به سینه به معدود مردمی رسیده است و به گونه مكتوب نیز كتیبه‌ای قدیمی است كه عبارت ساخته شدن مسجد به فرمان امام زمان به عربی حك شده. تمام این اطلاعات حداقلی سید مرتضی میرسراجی از دوستان حجه‌الاسلام عسگر نصیرایی را بر آن داشته تا پژوهشی درباره سابقه مسجد با این پیش فرض كه بنایش به دستور صاحب‌الزمان است به عمل آورد.

اگرچه روایت قداست و شأن بنای مجلس سینه به سینه نقل شده بود و مجری این دستور ملانصیرا، اما اولین مشكل مؤلف كتاب مسجد مقدس محدثین این بود كه ردپای این شخصیت كه در اواخر دوران صفوی می‌زیسته كاملاً گم و بی‌نشان بوده، آقای میرسراجی در شرح جست‌وجویش به همه جا سرك كشیده و حتی دنبال عطاری در بازار بابل می‌رود كه گویا كتابی از ملانصیرا داشته و این عطار به هیچ‌وجه كتاب را در اختیار مؤلف نمی‌گذارد و مؤلف ناامیدانه به آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی نامه می‌نویسد و از محضر آیت‌الله دستخط می‌رسد كه ایشان به واسطه كهولت سن و درگیر بودن در كار كتابخانه فرصت تحقیق ندارند.

اما عاقبت آقای میرسراجی نام ملانصیرا را در كتابی پیدا می‌كنند كه به شرح اعضای شركت‌كننده در مجلس مؤسسان نادر پرداخته و نام ملانصیرا به عنوان عالم بزرگ مازندران در آنجا آمده، این قدر اشارات كفایت می‌كند تا آقای میرسراجی با دیدن سایه‌های ملا در كتاب‌های دیگر به این نتیجه برسد كه ملا نصیرا از علمای مشهور عهد شاه حسین صفوی بوده است و از اخباریان راسخ اعتقاد و پیر و علامه مجلسی و این رویای بنای مسجد را در 47 یا پنجاه سالگی دیده است و به سال 1311 قمری مسجد را بنا كرده و محدثین نامی بوده كه خود امام برای آن انتخاب كرده و از این لحاظ بر مسجد جمكران كه نام عام دارد رجحان دارد.

گویا بر كتیبه‌ای از بین رفته كه در ذكرش در كتابی آمده. ملا نصیرها معتقد بوده است در مسجد محدثین خواندن نماز جمعه باید به نیت واجب باشد – نیتی كه فقها معتقدند تنها با ظهور امام زمان امكان وجوب پیدا می‌كند – البته آقای میرسراجی این اعتقاد را تأیید نكرده‌اند و نهایتاً به ذكر احوال ملانصیرا كه در مقبره‌ای چوبین كه نام و نشانی از او ندارد، آرمیده، اكتفا كرده‌اند و از آنجا كه بنای مسجد جمكران نیز بر مبنای خواب بیدارگونه شیخ حسن بن مثله جمكرانی بوده است به قیاس با همان مسجد و محترم بودن و موثق بودن صاحب رویا، استدلال دیگری را روا ندیده‌اند و در نهایت مغفول ماندن مسجد تا به حال را به امامان جماعت قبلی و كسانی كه سال‌ها پیش در این مكان می‌زیسته‌اند و احتمالا مدارك را از بین برده‌اند و ضعف تبلیغات نسبت داده‌اند.

یك اعتقاد و دیگر هیچ

«آقای عسگری چرچیان یك عمده‌فروشی مواد غذایی قدیمی در كنار مسجد دارد، او تسبیح‌اش را می‌چرخاند و می‌گوید: «آقای ناطق‌نوری اطلاعات صحیحی درباره اینجا ندارند، ایشان اگر خواب را صحیح نمی‌دانند، پس چه طور خوابی كه مبنای مسجد جمكران است را درست می‌دانند در حالی كه خواب قابل اعتنا است و می‌توان به رویاهایی صادقه‌ای كه در قرآن آمده چه از معصوم و چه از غیرمعصوم اشاره كرد مانند خواب حضرت یوسف و خواب آن دو زندانی هم‌بند یوسف كه ایشان تعبیرش كرد. به هر حال ما این حرف‌ها را پای منابر یاد گرفته‌ایم.»

این كاسب و همسایه مسجد معتقد است مسجد محدثین، كراماتی دارد كه سندیتش را ثابت می‌كند برای علی عبدالله‌پور هم كه معتقد است از مسجد محدثین حاجت گرفته، فرقی نمی‌كند كه كسانی درباره سند و اعتبار بنای مسجد پرس‌وجو كنند، او بعد از پنج سال ازدواج و ناباروری، صاحب اولاد شده و همسرش انگشترش را فروخته و به زوار و ندبه خوانان چهارشنبه شب نذری داده است. علی عبدالله‌پور هر روز به مسجد می‌آید و حرف‌های ناطق‌نوری را اصلاً نشنیده است.

یکشنبه

ما چقدر درخت داريم؟!

خوشبختانه گروه فرقان مطهري را به درك فرستاد.
درست است كه آنها آرماني ديگر داشتند ولي يكي از بزرگترين خدماتي كه ميتوانستند به فرهنگ اين سرزمين بكنند همانا كشتن وي بود اگر وي زنده ميماند روشن نبود با آن انديشه كژي كه د رباره زبان پارسي و جشن هاي باستاني و ... داشت چه بلاي خانمان سوزي ميشد.
ولي هم اكنون در خبرها دوباره نداي آن انديشه برخواسته است!
بخوانيد:
خبرنامه امیرکبیر: آیت‌الله خزعلی دبیرکل بنیاد بین‌المللی غدیر گفت: عید غدیر عیدی است که نشان می‌دهد کجا می‌خواهید بروید و رهبر شما کیست؟

وی در ادامه گفت: به حمدالله امروز از حدود۲۸۰ نفر در مجلس هشتم، حدود۲۵۰ نفر غدیری شده‌اند. از ارمنی و یهودی و زرتشتی گرفته تا مسلمانان. نماینده‌ی ارمنی به بنیاد بین‌المللی الغدیر آمد و گفت من غدیری شده‌ام؛ ما گفتیم باید مسلمان می‌شدید بعد غدیری؛ اما او گفت مگر علی تنها از آن شما مسلمانان است و حرفی بسیار جالب بود. امروز هم‌چنین ۱۲ وزیر به همراه رییس‌جمهور محترم غدیری شده‌اند. مسوول دفتر مقام معظم رهبری، آیت الله محمدی گلپایگانی هم غدیری شده است و لوح غدیر را دریافت کرد و هم‌چنین سیدحسن نصرالله. پس ببینید جهانتان این جهان است. (زين پس هركه لوح غدير را دريافت كند شيعه است)

او افزود: آقای متکی تمام سفرا را دعوت کرد و از من خواست صحبت کنم و فرمود “مقیدید؛ هرجا هستید باید غدیر را محترم بدارید”. عزیزان من غدیر یعنی کربلا!، یعنی امام حسین (ع)!. بنابراین در نماز جمعه سالی سه چهار بار باید راجع به غدیر صحبت شود.

آیت‌الله خزعلی (خزبالا) با تاکید بر این که عید بزرگ ایرانیان باید عید غدیر باشد، گفت: عید نوروز عید درختان است؛ چه تشریفاتی برای نوروز قائلند، آیا ربع آن را برای عید غدیر قائلند. مسلما برادران مسلمانان عمیقی هستند؛ بنابراین باید عید بزرگ را عید غدیر بدانیم. (البته دوستان زياد به دل نگيرند اون چيزش ناخالصي داشته)

پنجشنبه

در خطر اعدام بودن بانويي ديگر


قضات شعبه 74 دادگاه کیفری استان، در روز یکشنبه مورخ 24/9/1387 ساعت 10 صبح، به پرونده و ادعاهای ریحانه جباری جوان 19 ساله که در دفاع از ناموس خود مرتکب قتل مرتضی 44 ساله شد رسیدگی می کنند.
من و خانم شادی صدر وکالت این دختر را به عهده گرفته و در این روز به دفاع از وی خواهیم پرداخت.
پرونده ریحانه از پیچیدگی های خاصی برخوردار است او متولد 1366 و دانشجوی انصرافی رشته کامپیوتر و در یک شرکت تبلغاتی مشغول به کار بوده است. در اواخر فروردین ماه سال 1386 در یک بستنی فروشی مشغول صحبت کردن با تلفن بوده است که دو نفر در حال استماع صحبتهای ریحانه بوده اند یکی از این دو که بیش از 40 سال سن داشته، به طرف ریحانه رفته و به وی پیشنهاد کار می دهد و اعلام می کند که برای یک آپارتمان نیاز به طراحی دارد وی کارت ویزیت ریحانه را می گیرد ریحانه محل را ترک و به سمت خیابان مشغول پیاده روی بوده که این دو را در حالی که سوار بر یک خودروی تویوتا کمری مشکی بودند دیده و اصرار ..... این ماجرا ادامه می باید ..... تا اینکه یک روز مرتضی با ریحانه قرار ملاقات می گذارد ریحانه برای دیدن محل اجرای طرح با مرتضی قرار دیدن آپارتمان را می گذارد که با اتفاقاتی که در این روز می افتد .... ریحانه مجبور می شود تا برای رهایی از مرتضی، از چاقو استفاده ویک ضربه به سمت راست مرتضی وارد نماید....
ریحانه چند ساعت پس از قتل دستگیر و ادعا می نماید که در دفاع از ناموس خود مرتکب جرم شده و هیچ گونه قصد قبلی برقتل نداشته است با این وجود بازپرس شاملو ادعاهای ریحانه را نمی پذیرد و برای وی قرار مجرمیت و کیفرخواست صادر می کند و نظر بر این دارد که ریحانه با قصد و نقشه قبلی مرتکب قتل عمد شده است. در حالی که دلایل و امارات بسیاری وجود دارد که این ادعا را مخدوش می کند.
به هر حال در روز 24/9/1387 ساعت 10 روز یکشنبه محاکمه ریحانه برگزار و ما به دفاع از ریحانه خواهیم پرداخت.
این جلسه در محل دادگاه کیفری استان تهران، جنب دادگاه تجدیدنظر در خیابان ارگ تهران برگزار خواهد شد.

محمد مصطفایی

چهارشنبه

قوت گرفتن احتمال اجراي حکم اعدام فرزاد کمانگر

فرزاد کمانگر ، معلم و فعال حقوق بشر بازداشت شده در سال 85 که پس از طي نمودن پروسه پر ابهام قضائي توام با آزار و اذيت و شکنجه که منجر به آسيب ديدگي فک ، اعصاب ، دست و سر نامبرده گرديد از سوي دادگاه انقلاب به اعدام محکوم و اين حکم نيز در ديوان عالي کشور قطعيت يافت ، وي در مرداد ماه سال جاري پس از اعلام سخنگوي قوه قضائيه مبني بر قطعي بودن حکم اعدام اين معلم ، بصورت غير قانوني به بند امنيتي 209 زندان اوين منتقل گرديد.آقاي کمانگر در اين مکان مدت مديدي را محروم از حقوق خود مبني بر تماس با خانواده يا وکيل به سر برد و پس از آن نيز تماس يا ملاقات وي منوط به اجازه و حضور بازجوي ايشان گرديد.بنابر گزارشات دريافتي ظهر روز گذشته مورخه 4/9/87 پس از يورش نامتعارف ماموران امنيتي به اتاق 121 بند 209 ، فرزاد کمانگر را در مقابل ساير زندانيان مورد ضرب و شتم قرار داده و به همراه لوازم شخصي خود به نقطه نامعلومي منتقل نمودند.گزارش گرديده است که آخرين بار آقاي کمانگر در بهداري زندان و در وضعيت بد جسمي مشاهده گرديده است. شاهدان عنوان مي نمايند ماموران امنيتي در هنگام انتقال توام با ضرب و شتم آقاي کمانگر ، وي را در شرف اعدام مي خواندند و با لحن شهيد او را مورد تمسخر قرار ميدادند. نظر به عدم محکوميت آقاي کمانگر به زندان و همچنين قطعي گرديدن حکم اعدام وي که با دستور رياست قوه قضائيه به مرحله اجرا در مي آيد و همچنين افزايش روزافزون موج سرکوب فعالان مدني و سياسي و همينطور انتقال ايشان به محلي نامعلوم ، مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران خطر اعدام اين معلم و فعال مدني را قريب الوقوع ارزيابي ميکند و از تمامي سازمانهاي مدافع حقوق بشر و فعالان اين حوزه توجه ويژه به وضعيت بغرنج اين معلم محکوم به اعدام را درخواست ميکند.
دبيرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران تهران
5 آذر 87 برابر با 25 نوامبر 2008

جمعه

فروهرها و ساير قربانيان را فراموش نمی کنيم



اول آذر مصادف است با دهمين سالگرد قتل داريوش و پروانه فروهر، آغازگر پروژه‌ای در ايران که با عنوان «قتل‌های زنجيره‌ای» شناخته شد. اين پروژه، با قتل محمد مختاری، محمد جعفر پوينده، مجيد شريف و پيروز دوانی، صورت کامل تری به خود گرفت و سايه‌ای از ناامنی، در فضای سياسی و فرهنگی ايران حاکم ساخت.نظام جمهوری اسلامی هر ساله از برگذاری مراسم يادبود قتل زنده يادها پروانه و داريوش فروهر، محمد مختاری، مجيد شريف، محمد جعفر پوينده و پيروز دوانی جلوگيری می کند. و در حقيقت هر بار دست به اقرار اين واقعيت می زند که مسئولان پيشين و کنونی همه يکجا در آن قتل ها دست داشته اند. يکم آذر ١٣٧٧، ساعت ٥ بعدازظهر خبر کشته شدن داريوش و پروانه فروهر همچون بمبی در محافل خبری ايران و جهان به صدا درآمد. آن دو، با هم، در يک ساختمان و به شيوه‌ای مشابه با ١٥ و ٢٤ ضربه چاقو به قتل رسيدند. و اين درحالی بود که دهه‌هايی پيشتر، "محمد مصدق" در توصيف آنها گفته بود:«خداوند نجار نيست ولی خوب در و تخته را به هم جور کرده» و مرگشان نيز در قتلگاه خانه اشان به چنين صورتی، از سوی برخی ناظران بيشتر به يک قصابی شبيه خوانده شد تا يک قتل ساده.چند روز بعد، درآن سال محمد مختاری و محمد جعفر پوينده نويسندگان عضو کانون نويسندگان ايران نيز به قتل رسيدند. پس از آنکه اين قتل‌ها افشا و گفته شد که بخشی از نيروهای خودسر در وزارت اطلاعات اين اعمال را انجام داده‌اند پرونده مرگ مجيد شريف و پيروز دوانی نيز در کنار پرونده قتل‌های زنجيره‌ای آذر ماه ١٣٧٧ قرار گرفت.پس از قتل فجيع داريوش و پروانه فروهر تعدادی دستگير شدند و يک محاکمه فرمايشی نيز ترتيب داده شد. اما نه تنها حقايق در آن دادگاه روشن نگرديد بلکه ابهام ها نيز افزايش يافت و نشان داد که آمرين و عاملين آنها در هرم های قدرت قرار دارند. سپس خانواده های قربانيان مورد تهديد و انواع فشار ها قرار گرفتند. و همچنين وکيل خانواده های قتل های زنجيره ای آقای ناصر زرافشان به دليل پيگيری حقوقی اين پرونده دستگير و روانه زندان شد. از اين واقعه می توان نتيجه گرفت که دستور دهندگان در جايگاهی قرار دارند که تا به امروز به طور سيستماتيک و مستمر حقوق مردم ايران را نقض می نمايند.داريوش فروهر که در زمان مرگ هفتاد سال داشت به سال ١٣٠٧ در اصفهان به دنيا آمد. او از ١٥ سالگی، زندگی سياسی خود رادر دبيرستان ايرانشهر تهران شروع کرد. در سال ۱۳۲۷ وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد.سپس به مکتب پان ايرانيسم پيوست.در سال ۱۳۲۸ به اتفاق دو تن از موسسين مکتب پان ايرانسيم حزب نبرد ايران را تاسيس و سپس در يکم آبان ماه سال ۱۳۳۰ به اتفاق ساير افراد مکتب پان ايرانيسم حزب ملت ايران را تاسيس نمود. داريوش فروهر در جريان مبارزات دانشجويی به زندان افتاد. در دوران فعاليت سياسی، در زمان شاه بيش از ده بار بازداشت و زندانی شد. تجربه ١٥ سال زندگی در زندان، او را سمبلی از مبارزه ساخت تا آنجا که برخی دوستان وی، زندان را خانه دوم او ناميدند. داريوش فروهر در سن ٢٣ سالگی به دبيری حزب ملت ايران انتخاب شد و به واسطه فعاليت‌های سياسی‌اش پس از کودتای ٢٨ مرداد، برای دستگيری زنده و يا تحويل مرده‌اش جايزه تعيين شد. در سال ١٣٣٨ نيز درحالی که در زندان به سرمی برد ارتشبد هدايت که گويی حامل پيامی از سوی شاه بود، به او توصيه کرد تا برای هميشه از ايران برود. فروهر اما در پاسخ به او گفت: «زندان رابه آزادی دور از وطن ترجيح می‌دهم.»در سال ١٣٣٩ و با تشکيل جبهه ملی دوم، داريوش فروهر اگرچه در زندان بود اما به عضويت در شورای مرکزی اين جبهه انتخاب شد. او در آستانه انقلاب نيز با حضور درصف مقدم تظاهرات و راه پيمايی‌های اعتراضی، اراده خود را برای تغيير نظام سلطنتی در ايران به نمايش گذاشت.فروهر در نهم آبان ١٣٥٧از مردم خواست تا دستور حکومت نظامی را بشکنند. بدين ترتيب بود که صف عظيمی از مردم درحالی که شاخه‌های گل به دست داشتند، فاصله بازار تا خانه آيت‌الله طالقانی را پياده پيمودند. داريوش فروهر در همان راهپيمايی طی سخنانی اعلام کرد که «نظام آينده ايران بايد با همه پرسی تعيين شود». او اما پس از اين به زندان رفت و بعد از آزادی در آبان ماه ١٣٥٧ به عنوان سخنگوی جبهه ملی ايران انتخاب شد. داريوش فروهر در ٢٤ بهمن ١٣٥٧ درکابينه دولت موقت مهدی بازرگان شرکت کرد و به عنوان "وزيرکار" در دولت موقت مشغول به کار شد. او حقوقی بابت شغل وزارت دريافت نکرد و با استعفای دولت موقت نيز از فعاليت‌های اجرايی فاصله گرفت.داريوش فروهر همزمان با آغاز پاييز سال ٦٠ به زندان رفت و پنج ماه زندان را نيز در کارنامه سياسی پس از انقلاب خود به جای گذاشت. بنا به گفته دوستان و همراهان فروهر، اين بازداشت پنج ماهه با کاهش ١٥ کيلويی وزن وی همراه بود. پروانه اسکندری ، همسر داريوش فروهر، در خانواده ای پرورش يافته بود که همگی عاشق ايران بوده و هستند. پروانه فعاليتهای سياسی خود را از دبيرستان شروع کرد و به عضويت حزب ملت ايران درآمد. پروانه پس از کودتای بيست و هشت مرداد در فعاليتهای سياسی مخفی شرکت داشت. او در ۱۶ آذر سال ۱۳۳۸ بازداشت و در ۱۶ آذر ۱۳۳۹ با سخنرانی خود در دانشگاه تهران، سکوت هشت ساله دانشگاه را شکست و در بهمن ماه به دنبال سخنرانی ديگری در اعتراض به عدم آزادی بازداشت شد.در ارديبهشت ماه ۱۳۴۰ پروانه با داريوش فروهر دبير حزب ملت ايران و هم پيمان حزبی اش ازداوج کرد. پروانه طی دوره های پياپی زندانی شدن همسرش با تحمل شرايط سخت و نابسامان زندگی با داشتن دو فرزند، پرستو و آرش، با رويی گشاده با استبداد مبارزه می کرد.و سرانجام چنانکه گفته شد، اين دو مبارز، داريوش و پروانه فروهر در شب يکم آذر ۱۳۷۷ بوسيله گروهی از ماموران، در منزل مسکونی خود به فجيع ترين وضعی به شهادت رسيدند.ما در تمام سال های حيات حکومت جمهوری اسلامی، هيچ سالی را بدون سرکوب و مرگ سپری نکرده ايم. اما قتل های سياسی در سال ۱۳۷۷ ابعاد خشونت در قتل فروهر ها و ربودن و کشتن محمد مختاری و محمد جعفر پوينده نشان دهنده شيوه جديد ی از يورش سازمان يافته به نويسندگان و فعالان سياسی و اجتماعی بود.اکنون پس از گذشت ده سال، همچنان دستگاه قضايی حاکم برايران و کل رژيم، مانع اصلی گشوده شدن گره اين پرونده و دستيابی مردم ايران به حقيقت است. مسئولان نظام با تمام قوا می کوشند تا نگذارند تلاش خانواده قربانيان قتل های زنجيره ای و وکلای‌آن ها و نيروهای ترقيخواه ميهن مان به نتيجه رسد. و گمان می کنند با از بين بردن پرونده قتل های زنجيره ای و جلوگيری از مراسم سالگرد قتل آنان قادر خواهند بود تا ابد از فاش شدن واقعيات و روبرو شدن با عدالت مصون بمانند. اين خيالی است بس بيهوده و جاهلانه!پرونده قتل های زنجيره ای روزی که استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی در ايران استقرار يافت. برای قضاوت به پيشگاه ملت ايران که قاضی و هیأت منصفه ی رسيدگی به اين پرونده ها می باشد، ارجاع خواهد شد.
دکتر پرويز داورپناه

چهارشنبه

یک نفر یا 70 میلیون؟

نخست این پاره روزنامه دنیای اقتصاد را بخوانید.
روی فرتور کلیک کنید تا بزرگ شود



برداشت من این است که اگر شهروندان ایرانی بگویند خیر اما اگر ولی امر مسلمین ( روشن نیست مسلمانان ایران یا جهان! ) بفرمایند خیر باید دیدگاه ایشان انجام شود از آنجا که وی نایب آغای پنهان هستند ( روشن نیست که این نیابت چگونه به ایشان رسیده ) باید گردن نهیم.
پس این چگونه جمهوریتی است؟
آیا این اصل شباهتی با سلطنت مطلقه ندارد؟

 
Donbaleh
Donbaleh